سیاستمداری غیرمعمول: بانوی آهنین
- توضیحات
- بازدید: 3121
مارگارت تاچر نخستوزیر بریتانیا در سالهای 1990-1979 در 8 آوریل و در سن 87سالگی درگذشت و میراثی به یادماندنی برای بریتانیا و جهان بر جای گذاشت. چندین نخستوزیر در بریتانیا به همان اندازه و یا حتی طولانیتر از مارگارت تاچر در شماره 10 داونینگ استریت اقامت داشتهاند. برخی همانند تونی بلر پیروز چند انتخابات بودهاند. اما خانم تاچر-بانوی شماره 10- تنها زن نخستوزیر در بریتانیا بود که توانست «ایسم» را به نام خود اضافه کند و با خلق مکتب نام خود را جاودانه سازد. او برندی از سیاستها و تصمیمها بر جای گذاشت که هنوز در سراسر جهان از ورشو تا سانتیاگو و تا واشنگتن اعتبار دارند. اما شعارهای او چه بودند؟ برای خانم تاچر سریعترین راه برای تصمیمگیری سیاسی فروبردن دست داخل کیفش بود. به عنوان نمونه هنگامی که او آماده میشد تا اولین سخنرانی خود را در کنفرانس حزب محافظهکار در سال 1975 ارائه دهد، نویسنده متن سخنرانی تلاش کرد تا کلامی از آبراهام لینکلن را در آن بگنجاند: « نمیتوان ضعیف را با ضعیف کردن قوی به قدرت رساند. نمیتوان شکوفایی را با تضعیف صرفهجویی به دست آورد. نمیتوان با تضعیف حقوقدهنده به حقوقبگیر کمک کرد.» هنگامی که آن فرد صحبت خود را به پایان رساند خانم تاچر دستش را داخل کیف برد و از درون آن روزنامهای کهنه بیرون آورد که همان جملات را چاپ کرده بود. تاچر گفت: «هر جا من بروم این جملات همراه من هستند.» اینها چکیده تفکر تاچر بودند. او اعتقاد داشت جوامع باید افراد خطرپذیر را تشویق کنند و به آنها پاداش دهند.
کارآفرینانی که به تنهایی قادرند ثروتی را خلق کنند که دولت به شدت به آن نیاز دارد و بدون آن نمیتواند هیچ کاری انجام دهد، چه برسد به اینکه به فقرا کمک کند. در نظر خانم تاچر کشور هنگامی پیشرفت میکند که بتوان مردم را تشویق کرد پسانداز کنند و بیش از درآمد خود خرج نداشته باشند. ولخرجی -و بدتر از آن قرض گرفتن- راه نابودی است. دولت قدرتمند و اقتصاد آزاد جوهره تاچریسم بودند. نظام خانم تاچر هم اخلاقی و هم اقتصادی بود. او با امپراتوریهای شرور کمونیست و سوسیالیست مخالف بود. یکی از مهمترین عوامل سقوط شوروی سابق در سال 1991 را میتوان وضوح و شفافیت عقاید خانم تاچر دانست. عقاید او در دهههای 1970 و 1980 موضوع اصلی بحثهای سیاسی بودند اما در واقع این نظرات در خانه پدری او در شهر کوچک گرانتام در شرق انگلستان شکل گرفته بود. تاچر در 1925 به دنیا آمد. پدرش آلفرد رابرتس که مغازهای بقالی داشت تاثیرگذارترین فرد در زندگی او بود. آلفرد عضو سرشناس طبقه میانی جامعه و از مخالفان مارکسیسم بود. او که فردی روشگرا بود به مدت 25 سال عضو شورای شهر بود و تبلیغات خود را بر اساس ارزشهای صرفهجویی، کمک به خود و کار سخت قرار داده بود. مارگارت جوان و خوشباور از او الهام گرفت. او که دختری باهوش و سختکوش بود توانست از دانشگاه آکسفورد در رشته شیمی فارغالتحصیل شود و در همان جا به حزب محافظهکار پیوست. به منظور پیشرفت در کار او مجبور شد با گذشته و سادهزیستی قبل خود فاصله بگیرد و با تاجری ثروتمند به نام دنیس تاچر ازدواج کند. دنیس هزینههای فعالیتهای سیاسی او را پرداخت کرد. او برای وکالت آموزش دید و با تثبیت کرسی خود در حزب به جرگه زنان مرفه کشور که خانههای بزرگ داشتند و فرزندانشان را به مدارس سطح بالا میفرستادند، پیوست. او در سال 1959 وارد مجلس شد و در سال 1961 به مقام مشاوره وزیر رسید. درست همان زمانی که او گرانتام را ترک میکرد بریتانیای پس از جنگ نیز ارزشها و سیاستهای قدیمی خود را کنار میگذاشت. در طول جنگ جهانی دوم بریتانیا گرایش شدیدی به چپ پیدا کرده بود و حزب کارگر به رهبری کلمنت اتلی در سال 1945 به پیروزی رسید. دولت اتلی صنایع را ملی و دولت رفاه را معرفی کرد. برای سیاستمدارانی که هنوز زخم بیکاری گسترده دهه 1930 را بر گونههای خود داشتند اشتغال کامل در راس اهداف زندگی سیاسی قرار داشت. خانم تاچر هم با این موج همراه شد. اما برای حفظ اشتغال کامل، دولتهای بعدی به رهبری احزاب کارگر و محافظهکار، مجبور شدند با ظرافت بیشتری در اقتصاد دخالت و دستمزدها و قیمتها را دستوری کنند. این کار باعث شد شرکتهای خصوصی و آزادی اقتصاد که محافظهکاران حامی آنها بودند از صحنه خارج شوند. این همان چیزی بود که فردریک هایک استاد فرهیخته خانم تاچر آن را «راه بردگی» نامیده و در 1944 نسبت به آن هشدار داده بود. تعدادی از روشنفکران و سیاستمداران از نظریه هایک پیروی کردند اما نظرات آنها خطرناک شناخته شد. خانم تاچر خود را راضی کرد تا در مسیر دیگران باقی بماند. از 1970 تا 1974 او به عنوان وزیر آموزش و پرورش در دولت ادوارد هیث خدمت کرد. هیث در ابتدا تلاش کرد روش بازار آزاد را در مدیریت اقتصادی وارد کند اما با گذشتن تعداد بیکاران از مرز یک میلیون نفر تحت فشار شدید قرار گرفت و روش خود را بر عکس کرد. هزینههای شدید دولت برای کاهش بیکاری باعث شد تورم در سال 1975 از 25 درصد بگذرد و مردم به احتکار مواد غذایی روی آورند. در آن هنگام بود که تاچر اعلام کرد روش بازار آزاد تنها راه نجات کشور است. سیاستهای جسورانه او در سال 1975 به مدت 15 سال در دستور کارش قرار گرفت. خانم تاچر که فردی میهنپرست بود از سقوط شدید کشورش از سال 1945 به شدت ناراحت بود. بریتانیا امپراتوری خود را از دست داد و از اواسط دهه 1970 دیگر عهدهدار رهبری اروپا نبود. بریتانیا نیاز داشت تابه سرعت بهارزشهای شرکتی و کمک به خود بازگردد. بنابراین خانم تاچر دوباره به عنوان یک زن خانهدار اهل گرانتام متولد شد. او لحن صدا، جواهرات، کلاه و شیوه زندگی طبقه مرفه را کنار گذاشت و با پیشبند آشپزخانه و شعارهایی در مورد ارزشهای کار و تراز کردن امور مالی به صحنه آمد. او کتاب هایک را همیشه در کیف خود داشت اما آن چیزی که او را برنده کرد سبک مردمگرایانه جدیدش بود.
بانویی مصمم
با شکست هیث در انتخابات حزبی سال 1975 خانم تاچر به رهبری حزب محافظهکار رسید. تا آن زمان هیچ زنی به مقامهای سیاسی بزرگ بریتانیا دست پیدا نکرده بود. او که یک پسر و دختر دوقلو داشت توانست به خوبی کار و انرژی خود را مدیریت کند و به «ابرزن» -کتاب پرفروش شیرلی کونران- تبدیل شود. روسها به طعنه او را «بانوی آهنین» نامیدند، اما این لقب تاثیری مثبت گذاشت و خانم تاچر از آن به نفع خودش استفاده کرد. تاچر فردی محتاط بود. او که به خوبی میدانست اکثر افراد حزب و بخشی از کشور با سیاستهای جدید او همراهی نخواهند کرد به آرامی پیش رفت. او طرفدارانش را در برخی مقامهای کلیدی گذاشت اما وانمود کرد که تغییر زیادی در مسیر گذشته به وجود نمیآورد. با اتکا به عدم محبوبیت حزب کارگر به خاطر ناتوانی در مهار اتحادیههای کارگری در طول «زمستان نارضایتیها» در 1979-1978، خانم تاچر توانست برنده انتخابات 1979 باشد. با به قدرت رسیدن، او چهره واقعی خود را نشان داد. در اقدامی مخالف با نظریههای پس از جنگ، دولت هزینههای خود را برای کنترل عرضه پول کاهش داد و نرخ ارز را شناور کرد. یارانههای صنعتی قطع شدند و بسیاری از بنگاهها از میان رفتند. به خاطر رکود جهانی این اقدامات باعث شد نرخ بیکاری به شدت بالا برود و در سال 1981جمعیت بیکاران از 7/2میلیون نفر بگذرد. پلیس مجبور شد با تظاهراتکنندگانی که در خیابانهای شهرهای بریتانیا کوکتلمولوتف پرتاب میکردند، مقابله کند. خانم تاچر برای مدتی کمطرفدارترین نخست وزیر بریتانیا بود و اکثر همکارانش انتظار داشتند وی عقبنشینی کند. اما او استوار باقی ماند. با عزمی مصمم، خانم تاچر وزرایی را که خواهان تغییر مسیر بودند برکنار کرد و جای آنها را به افراد همرای خود سپرد. بودجه سال1981هزینههای دولتی را بیش از پیش محدود کرد و تقاضا را به شدت کاهش داد. 364 اقتصاددان در نامهای به نشریه تایمز سیاستهای او را محکوم کردند. شهرت او در قاطعیت بیرحمانه به حداکثر رسید و بخت نامساعد هنگامی به اوج رسید که آرژانتین در آوریل 1982 جزایر فالکلند را اشغال کرد. خانم تاچر که شوکه و عصبانی شده بود نیروهایش را برای بازپسگیری این جزایر به هشت هزار مایل دورتر در جنوب اقیانوس اطلس گسیل کرد. استدلال او مبنی بر اینکه قصد دارد از انتخاب ساکنان جزیره برای بریتانیایی ماندن دفاع کند و این که او اجازه نمیدهد دیکتاتوری آرژانتین بر آنجا حاکم شود، با استقبال زیادی در میان مردم انگلستان مواجه شد چرا که آنها از سالها شکست و تحقیر ناراحت بودند. اقدام او و ضعف حزب کارگر پیروزی درخشان دیگری در انتخابات1983برایش به ارمغان آورد و تاچر توانست برنامه اصلاحات ساختاری اقتصادی خود را به تصویب برساند. دور عظیم خصوصیسازی در سال1984 آغاز شد و شرکتهای بزرگی مانند بریتیش تلکام، بریتیش گاز و خطوط هواپیمایی بریتانیا فروخته شدند. مردم تشویق شدند تا سهام خریداری کنند و بدین ترتیب تصویری از «سرمایهداری مردمی» معرفی شد. پس از غلبه بر دشمن در اقیانوس اطلس، خانم تاچر به دشمنان داخلی پرداخت و آنها را از بیبیسی، دانشگاهها و دولتهای محلی بیرون کرد. اما هدف اصلی او نیروی کار سازمانیافتهای بود که حاکمیت کشور را دچار مشکل کرده بود. در راس آن اتحادیه ملی کارگران معدن به رهبری آرتور اسکارجیل قرار داشت. این اتحادیه قبلاً دولت هیث را به دردسر انداخته بود و در 1985-1984 به اعتصابی سراسری دست زد. خانم تاچر در برابر آنها مقاومت کرد و گفت مدیریت کشور حق دارد جلو سوءاستفاده از قدرت اتحادیهها را بگیرد. پیروزی او اتحادیهها را برای همیشه درهم شکست. این پیروزی از دیدگاه مردم بریتانیا بزرگترین کار او به شمار میآید. همزمان او عملگرایی خود را حفظ کرد. ارتش جمهوریخواه ایرلند برای او مشکلاتی ایجاد کرد اما خانم تاچر تحت تاثیر تقاضای اعضای این جنبش که میخواستند زندانی سیاسی قلمداد شوند قرار نگرفت. حتی در سال 1984 و هنگامی که این ارتش هتل محل کنفرانس سالانه حزب را منفجر کرد باز هم در تصمیم خود راسخ ماند. با وجود این در سال 1985 خانم تاچر احساسات خود را کنار گذاشت و توافقنامه انگلیس - ایرلند را امضا و راه را برای قرارداد صلح بعدی هموار کرد. شاید آن سال موفقیتآمیزترین زمان دوران نخستوزیری او بود. موفقیت سیاستهای او در داخل و خارج او را به همراه رونالد ریگان در زمره بارزترین طرفداران تجدید حیات سرمایهداری در جهان قرار داد و رابطه انگلیس و آمریکا با تحسین و ستایش متقابل همراه شد.
قتل فرمانروا
دوران سوم زمان اوجگیری احساسات بود. البته؛ نه به دست رایدهندگان بریتانیایی. خانم تاچر اصلاحات دولت رفاه را در داخل کشور آغاز و تلاش کرد بین سازمانهای ارائهدهنده بهداشت و آموزش رقابت ایجاد کند و تصمیمگیریهای روزانه در مدارس، بیمارستانها و پزشکان خانواده را به خود آنها واگذار کند. در خارج از کشور او با مشکل اروپا مواجه بود. بازار مشترک اروپا که خود او از پایهگذاران آن بود اکنون به سمت تشکیل اتحادیه اروپا پیش میرفت. اصلاحات داخلی برای او مخالفان جدیدی ایجاد کرد. اتحادیهها و اصناف طبقه متوسط - مانند صنف معلمان و انجمن پزشکی بریتانیا- استدلال میکردند که خانم تاچر قصد دارد دولت رفاه را از میان بردارد. ناگهان مردم از «این خانم» گلهمند شدند. این نگرانیها هنگامی شدت گرفت که حزب محافظهکار به دو گروه طرفدار اروپا و بدبین به اروپا تقسیم شد. سبک امپریالیستی خانم تاچر هم روندی رو به رشد پیدا کرد. پس از پیروزی در دور سوم او با مخالفتها شدیدتر برخورد میکرد و تعداد اندکی از همفکرانش را در طراحی سیاستها مشارکت میداد. او عادت کرده بود از همکارانش سوال کند که آیا «یکی از ما» هستید؟ در اکتبر 1989 نایجل لاوسون وزیر اقتصاد او استعفا کرد و گفت تاچر به گفتههای او اهمیت نمیدهد. تاچر همچنین با وضع مالیات یکسان برای دوکها و افراد عادی در مقابل خدمات دولتهای محلی، حزب خود را عصبانی کرد. او در مقابل اتحادیه اروپا هم موضع خصمانهای در پیش گرفت. مجموعه این اقدامات به سلسله اشتباهاتی منجر شد که حزب را وادار کرد او را از کار برکنار کند. قتلی برای فرمانروا که او را به شدت شوکه کرد و سالها طول کشید تا حزب خود با آن کنار بیاید. در نوامبر 1990 جفری هاو معاون نخستوزیر و آخرین بازمانده کابینه 1979 به خاطر امتناع خانم تاچر از توافق برای برنامه زمانی پیوستن به واحد پول مشترک اروپا استعفا کرد. او در اظهار نظر خود مشکلات کار با خانم تاچر را چنین بیان کرد: «این کار مانند فرستادن بازیکنان تیم بیسبال به زمینی است که اولین توپها قبلاً پرتاب شدهاند و کاپیتان تیم چوبهای بازیکنان را شکسته است.»
سایهای دراز
از دیدگاه تاریخی بزرگترین میراث خانم تاچر گسترش آزادی و تجدید حیات اقتصاد آزاد بود. ترکیب قاطعیت ایدئولوژیک و اقدام جهانی باعث شد بریتانیا نقش مهمی در سقوط شوروی داشته باشد. از زمان وینستون چرچیل، خانم تاچر تنها سیاستمدار بریتانیا بود که توسط رهبران قدرتهای بزرگ جهان جدی گرفته میشد. از دیدگاه رهبران مخالف در اروپای شرقی او یک قهرمان بود. اشتیاق او برای همراهی رونالد ریگان در مقابله با گسترش شوروی باعث شد طرز تفکر جدیدی در کرملین شکل بگیرد. همزمان آمادگی او برای همکاری با میخائیل گورباچف، به پایان یافتن جنگ سرد کمک کرد. انقلاب خصوصیسازی خانم تاچر در سراسر جهان گسترش یافت. کشورهای دیگر عضو اتحادیه اروپا از الگوی او پیروی کردند. از سالهای 1985 تا 2000 دولتهای اروپا 100 میلیارد دلار از داراییهای دولتی از قبیل شرکتهای لوفتهانزا، فولکس واگن و رنو را به فروش رساندند. کشورهای پس از کمونیسم هم سیاستهای او را با آغوش باز پذیرفتند. در سال 1996 روسیه 18 هزار شرکت صنعتی را خصوصی کرد. هند به سرعت شرکتهای دولتی را واگذار کرد. در آمریکای لاتین دولتها به آزادسازی بازار روی آوردند. همه این کشورها از نمونه بریتانیا تبعیت میکردند. میراث او در داخل کشور تا حدی پیچیده است. او طبقه اشراف را به حاشیه راند و آنها دیگر در جنوب کشور، اسکاتلند، ولز و در شهرهای شمالی بهعنوان حزب محسوب نمیشوند. تونی بلر بیشتر از همه از میراث تاچر استفاده کرد. درحالی که اتحادیههای کارگری قدرت خود و جناح چپ اعتبار خود را از دست داده بودند، بلر موفق شد حزب خود را بازسازی کند و آن را در میان طبقه متوسط بریتانیا به محبوبیت برساند. کسب اکثریت در سال1997 باعث شد حزب کارگر بتواند13سال حاکمیت را در دست گیرد. خانم تاچر مخالف سرسخت دولت بزرگ بود و با گسترش دولت مقابله میکرد. مخالفت او با شوراهای جناح چپ حاکم بر شهرهای بریتانیا به حدی بود که بیش از هر نخست وزیر دیگر در دوران پس از جنگ، به محدود کردن دولتهای محلی پرداخت. او تحمل نداشت ببیند شهرداران منتخب به جای مسوولیت واقعی به کسب قدرت فکر میکنند. بریتانیا بیشتر به جامعهای متمرکز مانند فرانسه تبدیل شد. موفقیتهای او را نمیتوان نادیده گرفت. او توانست ایده قدرت بیشتر برای دولت در مقابل ناکامیها را معکوس کند و به جز چند مورد استثنا در طول بحرانهای 2008-2007 هیچ تلاشی برای ملیسازی مجدد صنایع و یا تجدید نظر در سیاستها به چشم نمیخورد. به خاطر او بود که مرکز جاذبه سیاستهای بریتانیا به راست کشیده شد. طرفداران جدید حزب کارگر در دهه 1990 متوجه شدند راه نجات حزب آنها از طریق اتخاذ سیاستهای مکتب تاچر است: این تفکر که باید فعالیت اقتصادی را به بخش خصوصی سپرد. بلر و دیگر کسانی که پس از تاچر روی کار آمدند هیچگاه فکر نکردند به زمان ملیسازی صنایع و قدرت نامحدود اتحادیهها بازگردند. سایه دراز بانوی انگلستان هنوز وجود دارد. او چهرهای تاثیرگذار بود و مسائلی که مطرح کرد هنوز هم موضوع اصلی مباحثات هستند. دولت بریتانیا پس از دوران محدودیت، دوباره روند بزرگ شدن را پیش گرفته است. کسری بودجه به حد انفجار رسیده است. رابطه بین شرکتها و دولت بسیار نزدیک شده است. خانم تاچر و مکتبی که او بنیانگذار آن بود هماکنون به همان اندازه سالهای دهه 1980 اعتبار و ارزش دارند.
ترجمه: جواد طهماسبی
منبع: اکونومیست
برگرفته از: هفته نامه تجارت فردا